موج

رو به هر سویی که خواهم میروم، گاهی کشم دستم به آرامی به شن ها، گاه سیلی میزنم بر صخره ها، چون موج آزادم

لینک کانال تلگرام

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

همش...

تو دوستی گویا، ولی از ما گریزانی همش
انگار از کشف حقیقت ها هراسانی همش

در شهر میرقصی و موی خود پریشان میکنی
پیش من اما دم به دم در فکر ایمانی همش

هرجا که باشم نیستی، هرجا نباشم حاضری
تهران که باشم قم، و قم باشم خراسانی همش

در خانه یک کس بود و صد حرف مضخرف بافتی
یک پاسخ روشن! چرا امشب پریشانی همش؟

گر با جدایی راحتی، راحت بگو! راحت بخند!
هنگام صحبت پس چرا انقدر گریانی همش

تبریک میگویم! به سرعت عاشقت را باختی
از اول بازیِ ما در خط پایانی همش
#م_جدال

۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

مشهد نرفته

مشهد نرفته، بوی رضا را گرفته ایم
حال و هوای کوی رضا را گرفته ایم
شب های قدر، بعد توسل به فاطمه
اذن سفر به سوی رضا را گرفته ایم
#م_جدال

۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

صبر من



صبر من آخر «تو» را از تو جدا خواهد کرد
هر چه مانَد ز تو را قدر خدا خواهد کرد
موی خود را ز سر عشق پریشان کردی
دیده اما ز سر عشق حیا خواهد کرد
#م.جدال
۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

نگاهی دیگر

همه چی خوب است اما ز نگاهی دیگر
شهر زیبا شده، تنها ز نگاهی دیگر

بلبل اخراج شد و گل به گلستان خشکید
گل و بلبل شده اینجا ز نگاهی دیگر

مسجد شهر شده خانه ی تزویر و گناه
میکده هم پرِ تقوا ز نگاهی دیگر

آسمان تیره و تار است، غبار آلوده
ابر باران است اینها ز نگاهی دیگر
#م_جدال

۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

کابوس

۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

صفحه ی ما



می نویسم ز تو و وزن بهم می ریزد
بغض می آید و اشک
کلماتم ز پس دیده ی من می لرزد
ابر بر صفحه ی من می بارد

اول صفحه پس از نام خدا
یک «من» و «تو» خوشحال
صفحه ی بعد گله از هم دارند
صفحه ی بعد دو خط فاصله از هم دارند
صفحه ی بعد سه خط فاصله از هم دارند
صفحه ی بعد دگر نام خدا پاره شده
«من» و «تو» نیست شده
آخر صفحه ی ما خیس شده
من کجایم؟ تو کجایی؟ و خدا نیست چرا؟
قصه ی زندگیم از تو جدا نیست چرا؟

۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

مدافع حرم

صفحه پر اشتیاق شد، به آیه ی قلم رسید
ورق ورق تمام شد، ولی کلام کم رسید

حماسه و غزل در آن نهایتا بهم رسید
شعر، به فصل وصف یک مدافع حرم رسید

۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

توبه ی گرگ

با گناهی توبه کردن کار عاشق نیست، آه
ای خدا! مابد، ولی انسان خوبت کیست؟ آه

گرگی ام، از گرگیم برگشته ام ای مجتهد
طبق حکمت، غیر مرگم، توبه ی من چیست؟ آه

۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

حبس ابد

شعله ی هر نگهت بر دلم آتش زده است
چشم من از نگه چشم چران ها زده است

پاکی عشق تو با فطرت من ساخته است
هر که برده است، دلش را به کسی باخته است

مردم اینجا به من و عشق حسودند، ببین
سر و قلبم ز زبان زخم کبودند، ببین

عشق، لبخند، در این شهر حرام است هنوز
حاجی شهر طلبکار سلام است هنوز

عشق یا نیست و یا با هوس آلوده شده
روز بر روز خیانت بهم افزوده شده

متنفر ز هوای خفه و مسمومم
در ره عشق تو بر حبس ابد محکومم
#م_جدال
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

کاظم بهمنی

۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

از دیوار نمیترسم

در گفتن حرفم من از دار نمیترسم
صد گل به کفم گیرم، از خار نمیترسم

در خواب همش کابوس دیدم ولی از امروز
با بوی تو چون گشتم بیدار نمیترسم

از دوست فقط خنجر خوردم ولی چون حالا
از من همگی هستند بیزار نمیترسم

درها همگی بسته است، نومید شدیم از راه
در این ره پر در از دیوار نمیترسم
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

این بار سلامم دیرتر

چشم در چشم تو هستم سرم اما زیرتر
با ادب هستم و این بار سلامم دیرتر

ناگهانی چو زلیخا همه درها بستی
یوسفی در ته زندان شده اینجا پیرتر

اشکم از چشم روان،لرزه به پا، حق دارد
بر چنین کس بشود گربه ی اینجا شیرتر

اندکی پلک نزن تا که ببینم چشمت
خواستی پلک نزن تا که ببینی سیرتر

در سرت هست سریع تر بپری از اینجا
بود ای کاش که پرواز تو پر تاخیرتر
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

عشق دمادم

شده حساس هر احساس منِ پاک به بویت
پرِ احساس شوم تا که ببویم سر و مویت

نه به مویت نه به رویت هوس عشق ندارم
سر و کاری به هوای قفس عشق ندارم

که فقط عاشق اینم که به تو عشق بورزم
که در این سردی پاییز به هر باد نلرزم

اگر آغوش گشایی اگر آغوش ببندی
نتوانی ره خود بر دل مدهوش ببندی

نه به سر منطق آدم نه به دل عشق چو آدم
که فقط عشق دمادم وَ فقط عشق دمادم
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

دیار بی نشان



گم شدم پیدا شدم در این دیار بی نشان
عمر خود را باختم در یک قمار بی نشان

یک زمستان صبر کردم، صبرها کردم ولی
ختم شد آخر به یک فصل بهار بی نشان

در دیار رخوت و بی دردی و آسودگی
هر کسی خوابیده بر ریل قطار بی نشان

مدعی گوید که من آن را فلانش میکنم
فکر اصلاح است او با یک شعار بی نشان

بانگ اخلاص عمل با بوی خود سر میدهد
برگ برگ لاله از زیر مزار بی نشان
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

عشق یعنی...




عشق یعنی چشم تو چشم کس دیگر شود
تک مدادت زیر مشقت بی صدا بی سر شود

عشق یعنی گوشه گیری های پر شور و شعف
یا دو مروارید یک دل در خموشی صدف

عاشقی دیوانگی، با خوانشی دیوانه وار
باطنی ویرانه اما ظاهری شاهانه وار

عاشقی پرواز انسان است تا عرش خدا
یا سقوط از آسمان عقل بر فرش خدا

عاشقی را عاشقان هم اندکی فهمیده اند
عاشقان اما درآن از کودکی «فهمیده» اند

عاشقی بوسه ی آرامی است در اوج هوس
غرق در دریای احساس و نه بر موج هوس

عاشقی جای عجیبی انتهای انتها است
انتهای ابتدا و ابتدای انتها است
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی