گم شدم پیدا شدم در این دیار بی نشان
عمر خود را باختم در یک قمار بی نشان

یک زمستان صبر کردم، صبرها کردم ولی
ختم شد آخر به یک فصل بهار بی نشان

در دیار رخوت و بی دردی و آسودگی
هر کسی خوابیده بر ریل قطار بی نشان

مدعی گوید که من آن را فلانش میکنم
فکر اصلاح است او با یک شعار بی نشان

بانگ اخلاص عمل با بوی خود سر میدهد
برگ برگ لاله از زیر مزار بی نشان
#م_جدال