موج

رو به هر سویی که خواهم میروم، گاهی کشم دستم به آرامی به شن ها، گاه سیلی میزنم بر صخره ها، چون موج آزادم

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

حبس ابد

شعله ی هر نگهت بر دلم آتش زده است
چشم من از نگه چشم چران ها زده است

پاکی عشق تو با فطرت من ساخته است
هر که برده است، دلش را به کسی باخته است

مردم اینجا به من و عشق حسودند، ببین
سر و قلبم ز زبان زخم کبودند، ببین

عشق، لبخند، در این شهر حرام است هنوز
حاجی شهر طلبکار سلام است هنوز

عشق یا نیست و یا با هوس آلوده شده
روز بر روز خیانت بهم افزوده شده

متنفر ز هوای خفه و مسمومم
در ره عشق تو بر حبس ابد محکومم
#م_جدال
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

کاظم بهمنی

۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

از دیوار نمیترسم

در گفتن حرفم من از دار نمیترسم
صد گل به کفم گیرم، از خار نمیترسم

در خواب همش کابوس دیدم ولی از امروز
با بوی تو چون گشتم بیدار نمیترسم

از دوست فقط خنجر خوردم ولی چون حالا
از من همگی هستند بیزار نمیترسم

درها همگی بسته است، نومید شدیم از راه
در این ره پر در از دیوار نمیترسم
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

این بار سلامم دیرتر

چشم در چشم تو هستم سرم اما زیرتر
با ادب هستم و این بار سلامم دیرتر

ناگهانی چو زلیخا همه درها بستی
یوسفی در ته زندان شده اینجا پیرتر

اشکم از چشم روان،لرزه به پا، حق دارد
بر چنین کس بشود گربه ی اینجا شیرتر

اندکی پلک نزن تا که ببینم چشمت
خواستی پلک نزن تا که ببینی سیرتر

در سرت هست سریع تر بپری از اینجا
بود ای کاش که پرواز تو پر تاخیرتر
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

عشق دمادم

شده حساس هر احساس منِ پاک به بویت
پرِ احساس شوم تا که ببویم سر و مویت

نه به مویت نه به رویت هوس عشق ندارم
سر و کاری به هوای قفس عشق ندارم

که فقط عاشق اینم که به تو عشق بورزم
که در این سردی پاییز به هر باد نلرزم

اگر آغوش گشایی اگر آغوش ببندی
نتوانی ره خود بر دل مدهوش ببندی

نه به سر منطق آدم نه به دل عشق چو آدم
که فقط عشق دمادم وَ فقط عشق دمادم
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

دیار بی نشان



گم شدم پیدا شدم در این دیار بی نشان
عمر خود را باختم در یک قمار بی نشان

یک زمستان صبر کردم، صبرها کردم ولی
ختم شد آخر به یک فصل بهار بی نشان

در دیار رخوت و بی دردی و آسودگی
هر کسی خوابیده بر ریل قطار بی نشان

مدعی گوید که من آن را فلانش میکنم
فکر اصلاح است او با یک شعار بی نشان

بانگ اخلاص عمل با بوی خود سر میدهد
برگ برگ لاله از زیر مزار بی نشان
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

عشق یعنی...




عشق یعنی چشم تو چشم کس دیگر شود
تک مدادت زیر مشقت بی صدا بی سر شود

عشق یعنی گوشه گیری های پر شور و شعف
یا دو مروارید یک دل در خموشی صدف

عاشقی دیوانگی، با خوانشی دیوانه وار
باطنی ویرانه اما ظاهری شاهانه وار

عاشقی پرواز انسان است تا عرش خدا
یا سقوط از آسمان عقل بر فرش خدا

عاشقی را عاشقان هم اندکی فهمیده اند
عاشقان اما درآن از کودکی «فهمیده» اند

عاشقی بوسه ی آرامی است در اوج هوس
غرق در دریای احساس و نه بر موج هوس

عاشقی جای عجیبی انتهای انتها است
انتهای ابتدا و ابتدای انتها است
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

موج

رو به هر سویی که خواهم میروم
گاهی کشم دستم به آرامی به شن ها
گاه سیلی میزنم بر صخره ها
چون موج آزادم
#م_جدال

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی

لینک کانال تلگرام

۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدجواد دمیرچی